رهامرهام، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

خوراکی ترین نی نی دنیا

رهام و یک خربزه بزرگ

یکی از روزهای ماه رمضان ما برای افطار رفتیم خونه مامان جون قرار بود دایی مهدی و خاله زهرا و خاله انسی بیان خونه مامان جون و ما زودتر رفته بودیم که مثلا به مامان جون کمک کنیم اما مگه رهام گذاشت تا تونست شیطونی کرد و ما مشغول سرگرم کردن رهام بودیم که آقاجون با یک خربزه بزرگ  اومد خونه.همه گفتن این خربزه قد رهامه و باید باهم عکس یادگاری بگیرن این شد که چندتا عکس یادگاری با خربزه گرفتیم و بعدشم جای دوستان خالی تا آخر نوش جان کردیم عکساشو ببینید       ...
27 شهريور 1390

عکس پسرخاله ها

اوایل تیرماه خاله های رهام اومدن قم و آقا رهام که خونه مامان جون کلی واسه خودش حال میکرد روزهای خیلی قشنگی رو با دختر خاله ها و پسر خاله هاش شروع کرد از اونجایی که اونا خیلی رهام رو دوست داشتن از صبح که رهام میرفت خونه مامان جون یه فیلم تمام عیار شروع میشد هرکسی به نحوی از شیرین کاری های رهام عکس و فیلم میگرفت ظهر که میرسیدم کارم بلوتوث کردن عکسا و فیلما بود یکی از حمامش فیلم میگرفت یکی از خندیدنش یکی از گریه کردنش خلاصه همه رو گذاشته بود سرکار این عکسایی که با پسرخاله هاش گرفته از سمت راست محسن و رهام و علی رهام و محسن رهام و علی ...
27 شهريور 1390

ما بر گشتیم

بالاخره بعد از کلی گرفتاری ما برگشتیم اینکه من نمی تونستم وب پسر گلم رو به روز کنم علت اولش شیطنتهای بی پایان رهام بود و اینکه هیچ وقتی به من نمیداد تا بتونم پشت سیستم بشینم و براش مطلب بذارم البته بیکار نبودم و سعی کردم تا می تونم ازش عکس بگیرم و از کاراش یادداشت بردارم تا وقتی فرصت پیدا کردم چیزی از قلم نیفته اواخر خرداد ماه عمه مرضیه برای رهام اسباب بازی خرید تا بتونه اونا رو به جای دندون گیرش که اصلا دوسش نداشت بخوره عکساشو ببینید تو عکس بعدی داره با دقت به آقا موشه نگاه میکنه در این قسمت تصمیم می گیره بخورتش اینجا انگار داره میگه مامان هرچی میخورمش تموم نمیشه ببین!!!!! و اینم آخرین...
26 شهريور 1390
1